سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زبان حال شهید موحد دانش باشهید پیچک

زبان حال شهید (حاج علیرضا موحد دانش)فرمانده لشکر 10سید الشهدا(ع)با شهید(غلامعلی پیچک)فرمانده عملیات جبهه های غرب کشور

     شهیدموحد دانش                       

آرام بخواب سردلار بازی دراز!

آرام بخواب برادرم!

                               

من نیز آهسته صورت بر صورتت می نهم تا مبادا بیدارت کنم.آرام بخواب سردار!آرام بخواب ای آنکه (بازی دزاز)از نام تو عظمت یافت وشد(خانقاه عرفان)

شاید بگویند :ندیدی ونشنیدی بعد از ما چه ها گذشت .بعد من هم همین را می گویند !چه بسا جز نقشی بر دیوار چیزی از ما نماند باقی! مگر خودت نگفتی که حیات وممات مان فقط برای خداست وبس!؟ آرام بخواب برادرم که تند بادهای نامردبیدارت نکندو بدن سوخته شرمنده مساز.تو ومن شهید ترکش توپ وگلوله نبودیم مگر نه اینکه ترکش وتیر هر جای بدن را که هدف بگیرد (قلب) می سوزد...؟

برادرم غلام! سردار دلیرم پیچک! 

اگر مرا فراموش کرده ای بازی دراز را که به خاطر داری ؟پس باید مرا هم به یاد بیاوری! همان را که دست ودلش را درآنجا به امانت سپرد حالاآمده ام تا از شما آنرا طلب کنم اگر هم فراموشم کنی حق داری! کسی که راهی آن دیارشد دیگر با واماندگان وجاماندگان چه کار!

برادرم پیچک! عزیز دلاورم غلامعلی! کسی نمی شنود شاید ببینند ولی حتما نمی شنوند!! نمی دانم حالا که اینچنین در خون خود خفته ای چه با تو بگویم ؟ اکنون که تو را اینگونه آرام به ظاهر خفته نظاره گر هستم باورم نمی آید بازی دراز اینگونه ساکت وصبورآرامش یافته باش!... 


+ نوشته شـــده در دوشنبه 88 شهریور 2ساعــت ساعت 1:34 عصر تــوسط طلبه | نظر