چند تکه استخوان چفیه پلاک سربند........
چرا اینها اینقدر با ارزش شدند؟چرا؟
گفت: چون با ستارگان خاکی هم اغوش شدند.
چفیه ای که معطر به بوی اشک ستارگان شد وسربندی که با رمز ان ستارگان تا اسمان پرواز کردند و پلاکی که با ماندنش قلب مادری را ارامش داد واستخوانهایی که از قامتی بلند ونورانی به اندازه بچه ای که در قنداقه است در اغوش مادر ارام می خوابد
برایم بگو از عشق: که می گویند :شهید:
چرا تا می گویم شهید
بعضی ها دلاشون خدایی می شه ؟روحشان کربلایی می شه وچشاشون بارونی؟
(وبعضی ها جونشون فدایی می شه)
تا می گم شهید...
یاد کربلا....یاد یتیم های علی(ع)....ویاد لبهای خشکیده می افتد
چرا؟........مگر اینها کیند؟
که با لباس خاکی اند
نورانی اند فرشته اند یا که از جنس خا کی اند
چرا ؟برایم بگو چرا؟ ......ما که نبوده ایم که ببینیم اونارو
چرا؟از کجا امده بودند ...با کی اومده بودند...برای چه امده بودند ...چرا رفتند
همه رفتند وتنها مانده ایم ما زخیل عاشقان جا مانده ایم ما
کجایید ای شهیدان خدایی بلا جویان دشت کربلایی
چرا تا می گم شهید :
دل بعضی ها برای رفتن اونا تنگ می شه
چرا واسه بعضی ها هنوز بغض گریه برای شهدا نفس هاشون رو می بره
چرا؟....الذین امنو فی سبیل الله
چرا تا می گم شهید...
بعضی ها که سالهاست همدم نفس هاشون صدای موج گلوله وگلوی پرزخم گاز خردل وسینه ای که سوز سرفه ها مثل اشک چشاشون بیرون می یاد
چرا تا می گم شهید...
اونا هم می پرن شهید می شند..
وبرایم بگو... که چرا تا گفتم شهید بغض راه نفس هاتو گرفت
برایم بگو از عشق....برایم بگو که چرا؟تا می گم شهید...
قسمت مباد ان که به فتوای نان واب مشغول اب و دانه بگردد کبوترم
ای اسمانیان که زمین جایتان نبود مانده است خاطرات شما لای دفترم
حرام شیر حلالی که خورده ام روزی اگر زخون شما ساده بگذرم
دیروز نبوده ایم اما باخبریم
از 4گروه.گروهی که شهید شدند گروهی که بی تفاوت شدند ودر زندگی غرق شدند گروهی که به گذشته خود پشت کردند و از ان پشیمان شدند وگروهی که وفادار ماندند و احساس مسئولیت کردند و از شدت مصائب وسختی ها دق کردندوخواهند کرد
اما ای گروهی که بی تفاوت شدید وگروهی که از کرده خود پشیمان بوده اید
شماها که در جهاد اصغر موفق شدید نسبت به ماها را حت تر می تونید در جهاد اکبر موفق شوید
چرا؟چرا به راحتی به دنیای الوده دل بسته اید چرا؟دیگر سری به شهدا نمی زنید چرا با شهدا خلوت نمی کنید چرا باید مزار شهدا را جوانان پر کنندپس شما چطور شما امید جوانانید خاطرات شما ها یاد شهدا را زنده می کند
چرا این گونه دل به دنیا داده اید برگردید برگردید که هنوز فرصت است وراه ونردبان اماده ومهیا!
بیائید سنگری از نو بسازیم
شهیدی که مولایش را ملاقات کرد
و سلام علی ال یاسین ..... بگذارید بعد از مرگم بدانند و بدانید که همانطور که اساتید بزرگمان می گفتند نوکر محال است صاحبش را نبیند من نیز صاحبم را دیدار کردم بدانید که امام زمانمان حی وزنده است از یاد او غافل نگردید دیگر در این مورد گریه مجالم نمی دهد بیشتر بنویسم وتا این زمان دیدار او را برای هیچ کس نگفتم مبادا ریا شود فقط می گویم از ان دیدار به بعد چون دیگر تا این لحظه او را ندیده ام تمام جگرم سوخته است
قسمتی از وصیت نامه شهید مصطفی ابرا هیمی مجد
((مجاهد الجزایری شهید عبد الرحیم بو عایشه))
کسی که به عشق مرادش رنج غربت و هرم جبهه های خوزستان را به خنکا و جاذبه های دنیوی پاریس ترجیح داد و سر انجام شاهد شهادت را با نظر به وجه الله به آغوش کشید شهیدی که هیچ گاه پدر مادر یا برادر و خواهری بر سر قبر او نیامد و سر کشی بر او نیفشاندو شاید سال هاست که منتظر چنین لحظه ای است
اگر روزی گذرتان به گلزار (علی بن جعفر) در قم افتاد حتما به قبر 57در ردیف 6 از قطعه ی 17 هم سری بزنید و بر این مزار بی زائر فاتحه ای بخوانید.
چشمم آندم که ز شوق تو نهد سر به لحد تا دم صبح قیامت نگران خواهد بود
اخبار شیعیان یا لثارات