از دو هفته گذشته توی هر خیابون اصلی شهر که می رفتی بنری را می دیدی پیرامون پیاده روی خانوادگی با هزار جایزه.هر جا که می رفتی صحبت از این پیاده روی وجایزه های آن بود .بلیط برای دویست هزار نفر تهیه دیده شده بود اما روز جمعه چهار صد هزار نفر شرکت کرده بودند.یه عده می گفتند برای جایزه اومدیم شانسمونو امتحان کنیم یه عده می گفتند برای ورزش اومدیم ویه عده هم برای تفریح........
امادیروز یکشنبه ساعت ده صبح توسط همسر دوستمون متوجه شدیم که تشییع پیکر سه شهید در گلزار شهداست.اما ما بی خبر بودیم .ما هیچ بنر وپرچمی در سطح شهر ندیده بودیم،فقط شنیدیم که شب قبل شبکه استانی اطلاع رسانی کرده بود اما خیلی هاآن شب مثل ما برنامه را ندیده بودندوخیلی ها هم دیده بودند وبی اعتنا.
خیلی موقع بود که منتظر بودیم که شهیدی از راه برسه شهیدی از کربلای ایران.اومدند اما روی دوش سربازان وفقط خانواده شهدا که تعدادشان خیلی کم بود.
شهدا اومدند اما خیلی غریب........
حتی رفقاسشون هم به استقبالشون نیومدند.........
غریب شهید شدند وغریب به شهرشون باز گشتند.....
غریب وبی صدا مردن چه زیباست به رسم لاله ها مردن چه زیباست
به پرواز آمدن در کهکشانها در آغوش خدا مردن چه زیباست
سلام مسافرا!ما نبودیم که به استقبال شما بیاییم اما خیلی دلمون می خواست که بیاییم وبگوییم خوش اومدید
دوباره بوی عطر کربلا توی شهر پیچیده شده...
آری هر شهیدی را کربلایی است...
واینک پندار ما این است که ما مانده ایم وشهدا رفته اند،اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است وشهدا مانده اند.....
تو بگو کیست که زنده تر است،شهید یا من وتو ؟
چیست که زنده تر است ؟خاطرات جبهه وشهدا وشهادت یا روزهایی که من وتو واماندگان از قافله عشق یکی پس از دیگری می گذرانیم.